روی تو خوش مینماید آینهی ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
*
چون می روشن در آبگینهی صافی
خویِ جمیل از جمالِ روی تو پیدا
*
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
*
صیدِ بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا
*
طایرِ مسکین که مهر بست به جایی
گر بکشندش نمیرود به دگر جا
*
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد اَحِبّا نمیبرم به اطبا
*
برخیِ جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدانِ ثریا
*
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
*
لعبت شیرین اگر تُرُش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا
*
مردِ تماشای باغِ حسن تو سعدیست
دستْ فرومایگان برند به یغما
سعدی