پيام دوستان
+
هرکس به تماشايي رفتند به صحرايي
مارا که تو منظوري خاطر نرود جايي
@};-سيزده به در، جشن برکت براي ايرانيان
جشن، هم ريشه با يسن، يسنا و يشت، به معناي پرستش و ستايش و نيايش است و همواره بخشي ارجمند و سپند(مقدس) از زندگي ايرانيان بوده است.در فرهنگ ايراني، نحوست وجود ندارد؛ همانگونه که جغد، پرنده اي نحس در انديشه اعراب است و در فرهنگ ايرانيان(و اقوام هند و اروپايي) مظهر دانايي است.
رضا صفري
04/1/27
+
امروز قاصدکي را ديدم
که در تقلاي رفتن
خانه بر باد ساخته بود
نميدانم حامل کدامين پيام بود
که اينچنين شتاب داشت
شايد عطر نگاري را
سوي دلدادهاش ميبرد
شايد هم
نامهي سرگشادهاي از دلتنگي
درون سينه داشت
نميدانم؛ هرچه بود
روايت حال خراب معشوقي بود
که خستهي تنهايي
دست به دامان قاصدک شده است!
رضا صفري
04/1/27
عالي وپراحساس،ماناباشيد بانوي هنروانديشه@};- تنها بهانه اي که من دلتنگي ام را به تو مي رسانم
و يادت را دردلم زنده نگه مي دارم، "شعر" است.
و چون نشاني ات را نداشتم،
شعرهايم را به قاصدک ها سپرده ام،
کاش امشب، پنجره اتاقت را باز گذاشته باشي
+
چون سرو در مقام رضا ايستاده ام
آسوده خاطرم ز بهار و خزان خويش.
چقدر برايم غيرمنتظره بود که اولين شب قدر يه دفعه تب ولرز بگيرم کارم به دکتر و درمانگاه بکشد.
اما بايد گفت:
گر کسي را از تو دردي شد نصيب
هم،سرانجامش تو گرديدي طبيب
هر که مسکين و پريشان تو بود
خود نميدانست و مهمان تو بود.
@};-سروران عزيزپارسي،دراين ايام مارا هم ازدعاهاي خيرتان بي نصيب نفرماييد که من جامانده بسي محتاجم
رضا صفري
04/1/27
شب قدر است بيا قدر بدانيم کمي
خانه دل ز گناهان بتکانيم کمي
شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه
دوست را از دل اين شعله بخوانيم کمي....
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ممنونم مادرهماي خوش قلب پارسي اميد که سال نو براي شماهم پرازخيروبرکت وپراز موفقيت باشد@};-
+
.
ميخواهمت
مثلِ دعايِ عهد
که عبادتِ آهسته ي موليان و ملائک است.
ميخواهمت
مثلِ بلوغ بنفشههاي آخر اسفند
خاصه اگر باردارِ بارانِ فروردين باشند.
ميخواهمت
مثلِ تخيلِ مهآلودِ نوزادي
که از بويِ بهشتِ اَزَل
در خواب ميخندد...
ميخواهمت
مهم نيست مثلِ کلماتِ کدام شاعرِ بزرگ،
بگو بخوان به عهدِ بنفشه...اي اَزَل،
من
ميوه ي ممنوعه را از منزلِ موليان
و ملائک خواهم ربود.
#سيدعلى_صالحى
رضا صفري
04/1/27
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..

دبيرستان انصاري
04/1/25
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.
+
بهار، آغاز رويش است؛
نه فقط براي آنکه در آغاز مسير است،
بلکه براي هر جوياي حيات که فرصتش به تاراج زمستان سوخته و اکنون، در تمناي رويشي دوباره است.
باز ريشه دواندن،
باز باليدن،
برگ و بار آوردن.
گوارايتان بازشکوفايي و بازرويش.
روزهايتان، پر روزي و اوقاتتان پربرکت باد.

شبگرد تنهايي
04/1/25
+
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهي!
اي سرانگشت تو آغاز گل افشاني ها!
فصل تقسيم گل و گندم و لبخند رسيد
فصل تقسيم غزل ها و غزل خواني ها
چشم تو لايحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پايان پريشاني ها.
شيشه ي عطر بهار لب ديوار شکست
همه جا پرشداز بوي خدا،
@};- اميدوارم درسال جديد که مقارن با عيد بندگي و نيايش هست،لذت رسيدن را بچشيد،
سال جديدبراي تک تک شما، پرازخيروبرکت وشادي باشد.
#تبريزي
شبگرد تنهايي
04/1/25
نوروز فرخنده باد استاد گرامي. اميد که سال نو آکنده از شادماني، نيکبختي و آرامش برايتان باشد.
روزگارتان بهاري و فرجامتان نيکو باد